مثالی برای من

این یه وبلاگ شخصیه و در اون مطالب مورد علاقه نویسنده قرار می گیرد

۶ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

آخرین مطلب سال نودوچهارم

سلاام

امسال هم داره تموم میشه. دیگه آخراشه!! سعی کردم که همه ناراحتی ها رو فراموش کنم. ابتدای این سال خیلی برام سخت بود و در ادامه بهتر شد اما .....

اما گذشت!!

دیروز(یعنی جمعه) هم  سرکار بودم. داشتیم انبارگردانی می کردیم. شمارش همه جنس ها تموم شد اما باید یه بار هم چک کنیم. چک کردن هم تا یه جاهایی پبش رفت اما تموم نشد و برای همین هم شاید بین تعطیلات عید دوباره بیایم و کار رو تمومش کنیم. الان همه وسیله هامو جمع کردم تا فردا برم به سمت روستای خودم. دلم برای اونجا همیشه تنگه!! شنیدم ۲ روز پیش ۱۵ سانتی متر برف نشسته اونجا! خوشحال شدم از شنیدنش.

کرج هم این روزها سرد بود. تصمیم گرفتم که توی عید به درسام هم برسم. کار سختیه و هر سال همین برنامه رو می خوام پیاده کنم!!

الان همش فکر می کنم آیا چیزی رو جا گذاشتم؟؟؟

هیچی به ذهنم نمیاد!! توی این چند روز گذشته کلی چیزا به ذهنم می رسید که برای آخرین مطلب سال بنویسم اما الان ذهنم خالیه!

برای جواد رفتیم لباس خریدیم و البته یه تلفن همراه هواوی y560 به ارزش ۲۵۰ هزار تومن.

امروز از بس راه رفتم پاهام یه کم درد می کنه.

دوست دارم که همه ی آدم ها رو دوست داشته باشم.

در آخر هم سال جدید پر بار و شادی و سلامتی و چیزای خوب برای همه ایرانی، همه دنیا و همه کسایی که اینو می خونن آرزو می کنم.

ان شالله ایرانمونم اوضاعش بهتر از همیشه می شه.

"محمد اینو نوشت"

۲۹ اسفند ۹۴ ، ۰۲:۱۴ ۰ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰
محمد

بهت قول می دم

اصلا نترس راحت برو بی من

 هیچکی به جز تو منو یادش نیست

فکر کردی کی از من خبر داره؟!!!

 راحت برو هیچکی حواسش نیست!

بهت قول میدم سخت نیست لااقل برای تو

...

بخشی از ترانه محسن یگانه

۱۵ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۳۲ ۲ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰
محمد

مادربزرگم

پریروز، ۱۲ اسفند مادربزرگم از دنیا رفت

مادربزرگ مادری

حالا دیگه مادربزرگ ندارم

پدربزرگ هم که اصلا ندیدم

خدایا مارو بیامرز

۱۴ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۲۶ ۲ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰
محمد

فاطمه مادر بی مزار

۰۳ اسفند ۹۴ ، ۰۱:۵۸ ۱ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰
محمد

زشت و زیبا

نه می تونه تو خلوتش دلم صدا کنه تورو

نه می تونم بگم بمون

نه می تونم بگم برو!

این یه تیکه از ترانه زشت و زیبای احسان خاجه امیریه

۰۱ اسفند ۹۴ ، ۰۱:۳۰ ۰ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰
محمد

عروسی عروسی

پریشب، یعنی ۵ شنبه عروسی یکی از اقوام دعوت بودیم. آی خوردم! آی خوردم! ترکیدم
یکی از عروسی هایی بود که بهم چسبید و یکی از دلایل مهمی که بهم چسبید حضور ۲تا از دوستای گلم که تو عکس یادگاری پایین هستن، بود. و حضور بقیه فامیل ها این چسبندگی رو شدت می بخشید.
خیلی حال داد خلاصه
ان شاالله خوشت بخت باشن
۰۱ اسفند ۹۴ ، ۰۱:۲۸ ۰ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰
محمد