۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است
الان ساعت از ۱۲ شب گذشته.یه سر رفتم بیرون سر تراس،همه جا تاریکه.صدای بارون کشوند منو بیرون.بارون با شدت زیاد میباره،سکوت شب رو شکسته.خیلی زیباست اما می تونه مخرب باشه.یه بند می باره.مه رو میشه تشخیص داد تو تاریکی شب.همه جا رو مه و تاریکی گرفته و بارون میباره.نمی دونم چرا یاد داستان گیله مرد توی کتاب ادبیات فارسی افتادم.چه فضا سازی خوبی داشت
۱۰ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۲۶
۰
۰
محمد
الان ساعت از ۱۲ شب گذشته.یه سر رفتم بیرون سر تراس،همه جا تاریکه.صدای بارون کشوند منو بیرون.بارون با شدت زیاد میباره،سکوت شب رو شکسته.خیلی زیباست اما می تونه مخرب باشه.یه بند می باره.مه رو میشه تشخیص داد تو تاریکی شب.همه جا رو مه و تاریکی گرفته و بارون میباره.نمی دونم چرا یاد داستان گیله مرد توی کتاب ادبیات فارسی افتادم.چه فضا سازی خوبی داشت
۱۰ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۲۳
۰
۰
محمد
مرغ همسایه غازه!
این حقیقت محضه.همیشه همینطوریه و اگه این موضوع برامون حل بشه بیشتر مشکلاتمون هم حل میشه
۰۹ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۱۷
۰
۰
محمد
ساعت ۳ شبه.اینجا بارون میباره،رعد و برق های عجیب و پر قدرتی می زنه. خیلی قشنگه.
حالم گرفته هست.به خاطر داستان های پیش اومده بعد فوت مامان بزرگم و ماجرای آبجیم.
صدای بارون میاد.قبل از باریدن بارون باد خیلی شدیدی می وزید.صدای اون باد رو دوست دارم.احتمالا همین باد ابراى بارونی رو اینجا آورده.هوا سرده و مرطوب.بهاریه.من این هوا رو،هوای ابری رو دوست دارم
۰۲ فروردين ۹۵ ، ۰۲:۵۲
۰
۰
محمد