سلاااام.

بالاخره دارم درباره اش می نویسم. چند روز پیش با یه تور شامل ۳ تا اتوبوس از فرهنگیان استان قزوین رفتیم محلات.

محلات جای دلبازیه. ما اونجا رفتیم چون نمایشگاه سالانه گل و گیاه بود. هر چند انتظاراتم خیلی بیشتر از اون چیزی بود که فکر می کردم اما باز خوب بود. به محلات می گن هلند ایران!!! اما اونجا غیر از گل معدن سنگ هم هست. من کوه هایی رو دیدم که نصف شده بودن و تیکه تیکه به صورت مکعب های بزرگ ازش سنگ می کندن و می بردن. همیشه توی اتوبان کرج-قزوین می دیدم که تریلی هایی ۲ تا مکعب سنگ بزرگ رو با خودشون حمل می کنن!

با خودم می گفتم از کجا اومدن؟؟!!

رفیقم ۹ اردیبهشت گفت: میای با تور بریم محلات، جشنواره گله! صبح ۱۰ اردیبهشت باید حرکت کنیم.

منم گفتم میام و اون گفت تاریخ تولد و شماره شناسنامه ات رو بده تا ثبت نامت کنم. من گفتم متولد ۱۰/۲/۷۱ .

با تعجب گفت تولدت مبارک رفیق!!

من روز تولدم محلات بودم

خیلی خوب بود و خوش گذشت. محلات جای خوبیه. یه دشت وسیعه و یه جا بنام سر چشمه داره. آب گرم داره.

الان چند شبه که دیر خوابیدم و صبح بیدار شدم و از این بابت کمی آب روغن قاطی کردم.

روزهای شلوغی در پیش دارم.

نمی دونم پروژه پایانی رو چی کار کنم؟! سربازی رو کجای دلم بذارم و کنکور ارشدی که هیچی نخوندم ازش!!

اما خداروشکر داره می گذره.

این روزها سریال شهرزاد رو می بینم. یه سریال خارجی هم می بینم. و دیشب فیلم دونده هزارتو رو هم دیدم.

ظاهرن خیلی بی خیالم!!!