با توجه به اینکه من کرج زندگی می کنم و پدر و مادرم توی استان گیلان و فاصله ما چیزی حدود 300/400 کیلومتره که بخش زیادیش کوهستانی و پر پیچ و خمه و کاری برام پیش اومده بود در محل زندگیم و دیروز این همه راهو رفتم.

اما دوباره امروز بهم از همونجا زنگ زدن و گفتن پرونده ات ناقصه و من نمی تونستم دوباره برم اونجا. به بابام زنگ زدم و بهش داستانو گفتم (درباره سرباز معلمی بود) و انونم انجامش داد.

بهش می گم بابا شرمنده انداختمت تو زحمت.

می گه : این چه حرفیه پسرم، اصن من فدایی تو!!

و من نمی دونم چطور جبران کنم؟! چی کار کنم براش؟ چی بگم بهش