مریض حالیم خوش نیست نه خواب راحتی دارم

نه مایلم به بیداری

درون ما تفاوت هاست تو مبتلا به درمانی

نه من دچار بیماری

کنار تخت میخوابم مگر هوا که بند آمد

نفس کشیدنت باشم

تو روز میشوی هر شب و صبح میشوی هر روز

تو خواب راحتی داری

خیال بافیت بد نیست خیال کن که خواهی رفت

همین که رفتی و مردم تلاش کن که برگردی

و در کمال خونسردی مرا به خاک بسپاری

زیاد یاوه میگویم گره بزن زبانم را

زیاد از تو مینوشم بگیر استکانم را

بگیر هرچه را دارم ببخش هرچه را داری

مریض حالیم خوش نیست نه خواب راحتی دارم

نه مایلم به بیداری

درون ما تفاوت هاست تو مبتلا به درمانی

نه من دچار بیماری

کنار تخت میخوابم مگر هوا که بند آمد

نفس کشیدنت باشم

تو روز میشوی هر شب و صبح میشوی هر روز

تو خواب راحتی داری

تو را شبانه تا هر شب بروی شانه خواهم برد

تو را شبانه خواهم مرد

شبانه های لبهایت لبانه های شب هایت

شبانه های بیداری

چه بی قرار و سنگین بار به خانه میکشم خود را

چه بی گدار در قلبم زبانه میکشی خود را

من از تو سخت دلگیرم تو از که سخت بیزاری