پنج شنبه ۳۰ اردیبهشت ۹۵ عروسی نوید بود. من و ۳ تا از دوستام (محمد بهرامی. رضا. مجتبی) ۴ شنبه بعد ظهر راه افتادیم رفتیم .
عروسیش خیلی خوب شد. گاهی اوقات بارون می اومد، گاهی اوقات قطع می شد.
تا ساعت ۲ شب هم برنامه داشتیم.
خیلی خوش گذشت.
موقع برگشت من و مجتبی و رضا و دوستای رضا (فرهاد و فرشاد) باهم بودیم. رفتیم یه جای توریستی و نزدیک محل خودمون و ناهار خوردیم و آروم آروم برگشتیم کرج.
وقتی اومدیم ساعت ۹ شب بود دیگه.
فرداش رفتم سرکار که کسی نبود و تعطیل بود
و . . . .
اینو نوشتم برای خاطره ها و برای آینده
در پست قبلی درباره شدت جریان گفتم و اینکه چقدر خوبه مثله شدت جریان عمل کنیم!!!
نمی دونم چرا دلم خواست درباره ولتاژ بنویسم!
ولتاژ داستانش کاملا با جریان متفاوته چون ولتاژ زورگوئه! یعنی اگه منبع ولتاژ 100 ولت باشه و به یه مصرف کننده متصل بشه، کل 100 ولت رو اعمال می کنه و اگه 1000 ولت باشه هم کل 1000 ولت رو اعمال می کنه!!!
ولتاژ بالا برای انسان خطرناکه و کشنده است و اگه برق به صورت 3فاز باشه دیگه خیلی ناجور میشه.
در کل اگه نسبت خوبی بین ولتاژ و شدت جریان باشه خطرناک میشه.
برای مثال توی دستگاه های جوشکاری برق ولتاژ در حد چند ولت و خیلی کمه اما جریان در حد 100 تا 1000 آمپره و قابل تنظیمه و بستگی به دستگاه داره.
و اگه شما سیم های فاز و نول این دستگاه ها رو تو دستتون بگیرید هیچ اتفاقی براتون نمی افته. ممکنه قلقلکتون بیاد. البته من فقط با نوع تک فاز آزمایش کردمااا!!!
هر وقت ولتاژ بیاد پایین خطر کم میشه. انگار که ولتاژ مثل یه کانال می مونه! در واقع ولتاژ یه کانال ایجاد می کنه که جریان الکترون ها ازش عبور کنه. حالا هر چی این کانال بزرگتر و پهنتر باشه، خطرناک تره!!
می خواستم این پست مثل پست قبلی یه جوریایی کمتر علمی باشه و یه جور تمثیل باشه اما نتونستم و تهش علمی شد!!
خلاصه مثل ولتاژ زورگو نباشیم.
خوبی شدت جریان اینه که هر وسیله هر چقدر نیاز داشته باشه ازش بر میداره!!
مثلا اگه یه منبع تغذیه شدت جریانی معادل 3 آمپر داشته باشه و یه وسیله مصرف کننده بهش وصل کنیم که فقط 1 آمپر مصرف میکنه، منبع جریانه هیچ موقع به زور 3 آمپر رو نمی فرسته سمت مصرف کنندهه. بلکه می گه تو هر چقدر دوست داری بردار، زوری در کار نیست!!!
حالا شما همینو بسط بدید به همه چی...!
سلاااام.
بالاخره دارم درباره اش می نویسم. چند روز پیش با یه تور شامل ۳ تا اتوبوس از فرهنگیان استان قزوین رفتیم محلات.
محلات جای دلبازیه. ما اونجا رفتیم چون نمایشگاه سالانه گل و گیاه بود. هر چند انتظاراتم خیلی بیشتر از اون چیزی بود که فکر می کردم اما باز خوب بود. به محلات می گن هلند ایران!!! اما اونجا غیر از گل معدن سنگ هم هست. من کوه هایی رو دیدم که نصف شده بودن و تیکه تیکه به صورت مکعب های بزرگ ازش سنگ می کندن و می بردن. همیشه توی اتوبان کرج-قزوین می دیدم که تریلی هایی ۲ تا مکعب سنگ بزرگ رو با خودشون حمل می کنن!
با خودم می گفتم از کجا اومدن؟؟!!
رفیقم ۹ اردیبهشت گفت: میای با تور بریم محلات، جشنواره گله! صبح ۱۰ اردیبهشت باید حرکت کنیم.
منم گفتم میام و اون گفت تاریخ تولد و شماره شناسنامه ات رو بده تا ثبت نامت کنم. من گفتم متولد ۱۰/۲/۷۱ .
با تعجب گفت تولدت مبارک رفیق!!
من روز تولدم محلات بودم
خیلی خوب بود و خوش گذشت. محلات جای خوبیه. یه دشت وسیعه و یه جا بنام سر چشمه داره. آب گرم داره.
الان چند شبه که دیر خوابیدم و صبح بیدار شدم و از این بابت کمی آب روغن قاطی کردم.
روزهای شلوغی در پیش دارم.
نمی دونم پروژه پایانی رو چی کار کنم؟! سربازی رو کجای دلم بذارم و کنکور ارشدی که هیچی نخوندم ازش!!
اما خداروشکر داره می گذره.
این روزها سریال شهرزاد رو می بینم. یه سریال خارجی هم می بینم. و دیشب فیلم دونده هزارتو رو هم دیدم.
ظاهرن خیلی بی خیالم!!!