امشب خیلی ناراحتم از دست خودم.
امروز ۲۰ آبان ۹۴ اعصابم سری یه سری مسائل بی ربط خورد بود و همین باعث شد که من با خواهرم درست حرف نزنم!!!
هر چند هیچ دلیلی برای این کار قابل قبول نیست.
حالا چی کار کنم.
امشب خیلی ناراحتم از دست خودم.
امروز ۲۰ آبان ۹۴ اعصابم سری یه سری مسائل بی ربط خورد بود و همین باعث شد که من با خواهرم درست حرف نزنم!!!
هر چند هیچ دلیلی برای این کار قابل قبول نیست.
حالا چی کار کنم.
یک راز سر به مهر با او نگفته ماند!
"قلبی که جابجاست"
شلیک کن رفیق
قلب نحیف و داغ بر حسب اتفاق ماسیده سمت راست
شلیک کن رفیق
بعد از یکی دو پک من حاضرم، تو هم
لطفا به سمت راست! شلیک کن رفیق
تنگ غروب آن روز ، وقتی که می رفتم
تو گریه می کردی ، آهسته آهسته ، آهسته آهسته
گفتی مگو هرگز ، هرگز خداحافظ
من بی تو می میرم ، آهسته آهسته ، آهسته آهسته
گفتی تو به من برگ گلی عطر بهارانی ،
در دشت کویر دل من نعمت بارانی
فریاد تمنّای منی وقت پشیمانی ،
عطر نفسی در قفس ِ، سینه تو پنهانی
در آسمان تن ، زد عطر بی مهری
آمد نم باران ، آهسته آهسته ، آهسته آهسته
دل من دلخور و خسته از من و سادگیامه
حالا عاشقی که داشتی، توی فکر انتقامه
حالا که بریدم از تو، دلم از تو دورِ دورِ
می شکنم تو قلب سنگت هرچی نیرنگ و غروره
نمیشه! آغا نشد و احتمال زیاد نخواهد شد!! من هرچقدر تلاش کردم که با حقوقم جریان عادی زندگیم رو حفظ کنم، نشد که نشد.
ماه پیش سومین روز ماه تموم شد و این ماه با تلاش های بسیار احتمالا فردا که هفتم باشه تموم میشه.
همه پولم برای زندگی روزمره و عادی خرج شد و نشد برای چیزی که دوست دارم پولی کنار بزارم
آدم ولخرجی نیستم اما شرایط و بد روزگاره که اینطور شده این دو سه ماه
Someone Like You
I heard that your settled down
شنیدم که یه جایی رو واسه موندن پیدا کردی
That you found a girl and your married now
اینکه با دختری آشنا شدی و حالا دیگه با هم ازدواج کردین
I heard that your dreams came true
شنیدم رویاهات به حقیقت پیوستن